صرفنظر از مباحثي كه مربوط به شكل تلمود ميشود و اتفاقا اطلاع از آن هم ضروري است،در اين مقال ميخواهيم به محتواي تلمود به عنوان منبعي كه عامل بسياري از كينهتوزيها ونفرتها شده،نظري هر چند مختصر بيافكنيم تا شايد ريشه مهم و اساسي يهود ستيزي در بعداعتقادي آن را دريابيم.
در سال 1888 ميلادي مطبوعات(مجله)مينروه روايت جالبي را از يك مطلبمربوط به نتايج حاصل از فعاليتهاي يك كميته تحقيق كه در سال 1240 ميلاديبه دستور سن لويي پادشاه فرانسه تشكيل شده بود چاپ كرد كه هرگز مورد ابطالقرار نگرفت.پادشاه وقت فرانسه خواسته بود بداند كه چرا يهوديان تا آن حد درفرانسه منفور هستند؟بدين منظور وي يك دادگاه سلطنتي به رياست شخصخويش افتتاح كرد.كتاب تلمود،توسط يك نفر يهودي مسيحي شده كه زبان عبريرا خوب سخن ميگفت،در معرض قضاوت دادگاه قرار گرفت.براي روشن شدناصالت و اعتبار متون ديني تلمود،دادگاه از جچيل،خاخام پاريس به همراه دوخاخام ديگر به نامهاي يهودا سموئيل،و ژاكوب كه دومي از خطباي مشهور فرانسه واسپانيا بود،دعوت به عمل آورد تا در جلسات شركت كنند.پادشاه منصف فرانسهسعي كرد تا بيشتري تمهيدات را تدارك ببيند كه خاخامهاي نام برده بتوانند بهراحتي از تلمود دفاع كنند و اصالت و اعتبار متون تلمودي را در محضر جلسه اثباتنمايند.علي رغم همه اينها،دادگاه اجبارا به اين نتيجه رسيد كه قوانين تلموديمخالف و بلكه منافي و ناسازگار با هر گونه نظم اجتماعي است،و اين مطلب منحصربه جوامع مسيحي نبود،بلكه در مورد هر اجتماع غير يهودي مصداق داشت.در اثرهمين تحقيقات بود كه آن دادگاه بدين نتيجه رسيد كه تلمود نه تنها مكررا مريممقدس را مورد اهانت قرار ميداد،بلكه حتي شك به وجود ميآورد كه حضرتعيسي عليه السلام از يك مادر باكره به دنيا آمده است و جسارت را تا جايي پيش ميبرد كهميگفت عيسي عليه السلام فرزند سربازي به نام پاندارا و زني بدكاره بود.مسيحيان وقتيشنيدند كه خاخامهاي دعوت شده رأي بر صحت اين سخنان ترجمه شده از روي تلمود ميدهند شگفت زده شدند.سن لويي،پادشاه فرانسه،در اثر رأي نهايي ايندادگاه تحقيق و تفحص،فرمان داد كه كتاب تلمود را به كلي بسوزانند.
با شنيدن اين روايت يقينا،كنجكاوي براي اطلاع از محتواي تلمود بيشتر خواهد شد و اين كه چطور ممكن است از متون ديني يك قوم همچون يهوديت،نفرت برون تراود و اقوام و امم ديگر را از خود براند.مسلما در ابتدا بايد بدانيم كه ديدگاه يهوديان در خصوص اقوام و ملل ديگر چيست و چطور شده است كه غير يهوديان نسبت به يهوديان داراي اين تنفر شديد هستند.
جنتيليا گوئيم واژگاني هستند كه ميتوان معناي غير يهودي و يا بيگانه را بدان اطلاق نمود و اين واژه از لغات محوري در ايجاد اين تنفر است.يهوديان در فرهنگ و عقيده منحرف از شريعت حضرت موسي عليه السلام،بجاي اينكه خود را معتقد به دين موسوي بدانند،خود را از نژاد و خون يهودي ميدانند.مقدم بودن نژاد بر دين و مذهب در اين قوم باعث شده است كه آنان هيچ كس را به دين خود دعوت نكنند،و كسي را يهودي بدانند كه مادري يهودي داشته باشد.از همين رو«در موارد متعددي واژههاي كلي از قبيل«همانند تو»،«بيگانه»،يا حتي«انسان»بهمعنايي انحصار طلبانه و قوم گرايانه گرفته شدهاند.»
در اين دايره هر كسي كه داراي نژادي غير يهودي باشد به وي جنتيل يا گوئيم گفته ميشود و همين واژه كافي است تا كوهي از تبعيضات نژادي ناروا،در لفافهاي از احكام مذهبي عليه غير يهوديان به عنوان حيوانات انسان نما بار شود.كه در اين فرصت كوتاه فهرستوار بدان نظري مجمل خواهيم داشت.
1-اسرائيل شاهاك ميگويد:
مقامات هلاخايي بر سر اين ملاحظه كه واژه«بيگانگان»(GENTILS)در اين ديدگاه به همگي غير يهوديان اشاره دارد به توافق رسيدهاند.
2-به نوشته كتاب هاتانيا،كتاب مقدس جنبش هابادي از شاخههاي قوي هاسيديسم،غير يهوديان مخلوقات شيطان هستند كه مطلقا هيچ چيز نيكويي نزد آنان يافت نميشود.تفاوت كيفي ميان يهوديان و غير يهوديان از مرحله جنيني وجود دارد.
3-بنابر حكم تلمود نجات يك غير يهودي افتاده در چاه جايز نميباشد.و اما نيز او را در چاه بيشتر فرو بردن نيز نبايد.
4-در جنگ زماني كه لشكريان ما به يك يورش نهايي دست ميزنند.«هلاخا به آنها اجازه و فرمان ميدهد كه حتي از غير نظاميان خوب كشتار كنند،يعني غير نظامياني كه خود را چنينجلوه ميدهند»
5-«يك يهودي تعبدگرا از همان اوان جواني در چهارچوب مطالعات مقدس خويشميآموزد كه بيگانگان با سگان قابل مقايسه هستند،كه از آنها به نيكي ياد كردن گناه است.»
6-«نكته پذيرفته شده اين است كه در فريب بيگانگان به جاي مداواي آنان هيچ چيز قابل سرزنش نيست،اگر اين كار خصومتي را بر نميانگيزد»
7-دكتر مجاز نيست كه يك روز سبت[براي نجات يك بيگانه]با درشكه جابجا شود.مگر اينكه آوردن عذر و بهانه غير ممكن گردد.»
8-«حتي در برابر دستمزد نبايد به يك زن غير يهودي كه روز سبت در حال زايمان است ياري رساند.از خصومت نيز نبايد بيمي به دل راه داد.حتي زماني كه با چنين كمكي بيحرمتي به سبت در كار نباشد.»
9-«اگر ديده شود كه يك كشتي كه يهودياني را حمل ميكند،در خطر است،وظيفه هر كسي است كه سبت را بخاطر نجات او نقض نمايد.با اين وجود بنابر تفسيري از خاخام عاكيوا ايگر (متوفي به سال 1873)،اين قاعده فقط زماني اعتبار دارد كه بدانند كه يهوديان در عرشه كشتي هستند.اما اگر از هويت مسافران چيزي دانسته نباشد،[سبت]نبايد نقض گردد.زيرا كه بيشتر
آدمهاي دنيا از زمره بيگانگان و غير يهوديان هستند.بدين ترتيب از آنجا كه احتمال بسيار كمي وجود دارد كه كسي از مسافران يهودي باشد،بايد گذاشت كه غرق شوند.»
10-يك طبيب يهودي نبايد يك بيمار غير يهودي را مداوا نمايد.ابن ميمون كه خود يك طبيب مشهور بود،در اين زمينه بسيار صراحت دارد و ميگويد:«پس بدانيد و آگاه باشيد كه مداواي يك بيگانه حتي در برابر دستمزد ممنوع است.[...]با اين وجود اگر از او هراس داريد يا اين كه از خصومت او ميترسيد او را در برابر دستمزد مداوا كنيد.اما ممنوع است كه اين كاربياجرت انجام گيرد»
11-يك يهودي نبايد از شرابي بنوشد كه يك بيگانه-سهمي-هر چه باشد-در ساختن آنداشته است.از آن مهمتر،شراب در يك بطري باز،حتي اگر كاملا توسط يهوديان ساخته شده باشد،به محض آن كه بيگانهاي بطري را لمس كند يا دستش را از فراز سر آن بگذراند به يكي ازمحرمات بدل ميگردد.»
12-«همچنين مجموعهاي از قواعد وجود دارند كه ستايش بيگانگان(20)و اعمالشان را به هرنحو ممنوع ميسازند.»
13-«يهودي مومن كه از برابر گورستاني ميگذرد،بايد ورد لعنت بر زبان آورد اگر مردگان بيگانهاند.و ورد رحمت اگر گورستان يهوديان در ميان است»
14-«تلمود بر يهوديي كه از نزديك مسكني كه غير يهوديان در آن سكونت دارند ميگذرد مقرر ميدارد كه از خداوند ويراني آن خانه را طلب نمايد و اگر اين خانه ويران است،خداوند را به خاطر انتقامجوييش شكرگزاري كند.»
15-«تلمود و تمامي مقامات خاخامي قديمي نه تنها صاحب شيء گمشده يك بيگانه را مجاز ميشمارند،بلكه قاطعانه باز گرداندن آن را ممنوع مينمايند»
16-«بنابر دانشنامه تلمودي آن كس كه با زن يك بيگانه روابط جسماني دارد،مستوجب مجازات مرگ نيست.»
17-«نميتوان روابط جنسي ميان يك مرد يهودي و يك زن غير يهودي را زنا توصيف كرد.بنا بر تلمود،چنين روابطي از گناه حيوانيت ناشي ميگردند.(به همين دليل،در كل فرض ميشودكه بيگانگان پدرشان معلوم نيست»
18-«بيگانگان كه(طبق هلاخا)دروغگويان مادرزاد هستند،گواهيشان در برابر يك دادگاه خاخامي هيچ ارزشي ندارد.در اين زمينه موقعيت آنان همانند زنان،بردگان و صغيران يهودي است؛در عمل حتي بدتر است.»
19-«تلمود هر نوع هبهاي را به يك بيگانه اكيدا ممنوع مينمايد.»
20-«شولهان عاروخ به صراحت بسيار ميگويد.دزدي كيفي(همراه با خشونت)اكيدا ممنوع است اگر قرباني يهودي باشد.اما همان عمل چون به دست يك يهودي،به زيان بيگانهاي انجام گردد به راستي ممنوع نيست.مگر در اوضاع و احوال خاصي،مثلا زماني كه بيگانگان تحت فرمانروايي ما نيستند»؛اما مجاز است«وقتي كه آنان تحت فرمانروايي ما هستند».
با رويت 20 بند مذكور كه بنا بر نظر افرادي همچون پوپر،به يك تجديد نظر صادقانه در فكر يهودي نسبت به غير يهودي نياز است.تصويري از چهره يهود در ذهن متبادر ميشود كه ممكن است در بعضي از موارد با واقعيات تطابق نداشته باشد.اسرائيل شاهاك يهودي در كتاب خود به اين استثنائات نيز توجه ميدهد و خاطرنشان ميسازد كه رعايت همين استثناء در
بسياري از موارد ضامن بقاي يهوديت در تمام اعصار بوده است و آن هم به دو دليل:
1-احكام سخت عليه غير يهوديان تنها در صورتي معلق ميماند كه سودي بيشتر از اعمال احكام،نصيب يهوديان شود.اين اصل را ميتوان در كتاب«تاريخ يهود،مذهب يهود»به عينه مشاهده كرد.
لوئيس مارشالكو در تأييد نظر مذكور در كتاب«فاتحين جهاني»ميگويد:
يكي ديگر از حربههاي بينهايت موثر يك نفر يهودي،توانمندي وي،مانند يك فرد دمدمي مزاج و متلون،در پذيرش رنگ محيط پيرامون خويش است.نام برده در فرانسه،مجارستان،انگلستان و يا هر جاي ديگري كه باشد،در زمينه محيط بومي آنجا ادغام ميشود.اما عليرغم اين كه وي در انگلستان همانند يك جنتلمن(آقاي)انگليسي و در آمريكا نيز مانند يك يانكي واقعي به نظر ميآيد،اين مطلب صرفا نقاب دروغيني بيش نيست و كاري حساب شده براي دفاع از منافع خويش و همچنين كسب پيروزي است.
2-در صورتي كه خطري متوجه يهوديان شود و خصومت غير يهوديان را عليه يهوديان برانگيزد،حكم تلمودي معلق ميماند.
و به همين دلايل و با رعايت همين استثنائات است كه مثلا در آمريكا شاهد،حمايت عدهاي يهودي سرشناس همچون آبراهام هشل از نهضت مارتين لوتر كينگ هستيم.در حاليكه چگونه ميتوان با حمايت از سياهان از حقوق فلسطينيان حتي حقوق فردي اوليهشان به اين سادگي گذشت.در واقع«منافع خاص يهوديان[به عنوان تنها انگيزه]به همان گونه كه براي كمونيستهايي كه همين سياهان را حمايت ميكردند،هدف يك«بهره برداري»سياسي از جماعت آفريقايي-آمريكايي بود،در مورد يهوديان،بنابر اين بود كه حمايت كور از اصل سياست اسرائيل در خاورميانه به دست آورند.»
نظرات شما عزیزان: